تکنولوژی‌های نوین در خدمت اقتصاد و دیپلماسی

دیپلماسی اقتصادی از گذشته تا امروز

دیپلماسی ایران با ایفای نقش شایسته‌ای در رسیدن به برجام و ابطال قطعنامه‌های شورای امنیت بسیار خوب عمل کرده است.

از روزی که کشورها به‌عنوان هویت‌های سیاسی دارای شخصیت مستقل حقوقی شدند و روابط رسمی شامل اعزام نمایندگان از یک کشور به کشور دیگر برای مذاکره و انجام یک درخواست یا رفع پاره‌ای از مسائل و یا تسویه مطالبات شکل گرفت، دیپلماسی آغاز شده است. در ایران این سابقه دیپلماسی را می‌توان تا دوران هخامنشی و اعزام نمایندگان نزد همسایگان و مذاکرات سیاسی و نظامی به عقب بازگرداند. در دوران اشکانی، با اینکه مدارک برجای‌مانده در ایران اندک است، اما در آرشیوهای رومی آثار بسیاری باقی‌مانده است که حکایت از اعزام نمایندگان و مذاکرات مکرر صلح بعد از جنگ یا حل‌وفصل مسائل دیگر دارند. از دوره ساسانی آثار بیشتری برجای‌مانده است. مدارک هم حاکی از جنگ و هم حاکی از مذاکرات دیپلماتیک برای برقراری صلح پایدار میان شاهان متعدد ساسانی و امپراتوران روم شرقی است که به چند پیمان صلح طولانی هم منجر شد.

در دوران ساسانی روابط دیپلماتیک ایران چندجانبه بود و علاوه بر روم شرقی شامل هند و چین و خزرها و کوشانیان و جانشینان هپتالی آنان در کابل هم می‌شد، اما یک مورد رابطه دیپلماتیک اقتصادی واقعاً مبتنی بر موقعیت‌های ژئوپلیتیک قابل‌بیان است. نخست اینکه مرز ایران و روم از قدیم رودخانه فرات بود که سرچشمه‌های آن رودخانه در شمال به بخشی از رودخانه دجله نزدیک می‌شد. ایران همواره خواهان تثبیت مرزهای خود در این منطقه بود که در آنجا سرزمین‌های ارمنی‌ها، مادها و آشوریان به یکدیگر می‌پیوستند، و روم نیز به همین منطقه و امتداد آن تا سواحل زیبای گرجستان در دریای سیاه نظر داشت. شاید دلیل مهم آن حاصل‌خیزی این بخش از میان‌رودان و ماورای آن بود. نکته دیگر کسب اهمیت استراتژیک و اقتصادی بیشتر برای قدرتی بود که سرچشمه این دو رودخانه بزرگ آبریز اصلی زادگاه و گهواره تمدن را در اختیار داشت.

اما موضوع اقتصادی مهم و تأثیرگذار بر روابط ایران و روم موضوع تجارت ابریشم بود، که انحصار آن در فرآوری و بافت در ایران با شاهان ساسانی و انحصار تجاری آن در اروپا با امپراتوران روم بود. کارگزاران ساسانی نخ خام ابریشم را از راه‌های کوهستانی از منطقه خطا و ختن یعنی سنجان یا سینکیانگ چین و پس از طی راه‌های کوهستانی دشوار به سمرقند و بخارا و خراسان و از آنجا به شوشتر در نزدیکی گندی‌شاپور می‌رساندند که در آنجا کارگاه‌های فرآوری و رنگرزی و بافت ابریشم مستقر بود. شاهان ساسانی اسرار ابریشم را نه‌فقط از رومیان، ‌که حتی از ایرانیان نیز پنهان نگاه می‌داشتند، زیرا ارزش‌افزوده فرآوری و بافت پارچه ابریشمی و صادر کردن آن برایشان چند برابر سودآورتر از آن بود که تولید پیله ابریشم را هم به ایران منتقل کنند و راز آن‌ که متضمن آن‌همه سود بود بر باد رود.

بهای گزاف پارچه ابریشمی موجب شد امپراتوران روم، وقتی آگاه شدند که خاستگاه ابریشم چین است، به این فکر بیفتند که خودشان برای واردات آن دست‌به‌کار شوند، این بود که در حوزه نفوذ خود در دریای سرخ به بندر عدن و یمن چنگ انداختند و آنجا را ضمیمه امپراتوری روم کردند. از آنجا تا جنوب چین راهی طولانی بود، اما توانستند به پارچه‌های ابریشمی چینی تولید شمال غربی چین دست یابند. به همین دلیل بعدها راه‌های کوهستانی و بیابانی شمال را راه یا جاده ابریشم و راه جنوب را راه دریایی ابریشم نامیدند. به‌این‌ترتیب عامل اقتصادی موجب سلطه روم بر یمن شد و قیمت پارچه ابریشمی ایرانی را شکست. در اواخر دوران قباد پدر انوشیروان ساسانی دو کشیش نستوری [نسطوری] اعزامی از قسطنطنیه در سفری به ترکستان چین به راز ابریشم پی بردند و نوغان یا تخم آن را در لفاف میانی شاخه رازیانه به روم آوردند و سال بعد بارور کردند. امپراتور سال بعد سفیری به تیسفون اعزام کرد و تعدادی پیله ابریشم و تکه‌ای پارچه ابریشمی به‌رسم ارمغان تقدیم قباد کرد و بدون هیچ توضیحی تقاضای تخفیف در بهای پارچه ابریشمی کرد. قباد پذیرفت، بااین‌حال سود شاهان ساسانی از ارزش‌افزوده فرآوری و بافت پارچه ابریشمی بسیار خوب بود، اما با تعدیل قیمت دیگر نگهداری بندر عدن و کشور یمن برای امپراتور مقرون‌به‌صرفه نبود. در این زمان بود که ترجیح داد یمن را به کشور هم‌مذهب خود اتیوپی یعنی حبشه تاریخی خودمان واگذار کند. رفتار حبشیان‌ که مردم را به قبول دین خود وادار می‌کردند بر مردم سخت آمد و فرمانروایشان سیف ابن ذی یزن شکایت به یوستینیان امپراتور روم شرقی برد و از او به‌عنوان امپراتور سرزمین خود کمک خواست. یوستینیان از کمک به او خودداری کرد.

سیف در مسیر بازگشت از راه ایران به حیره نزد منذر پادشاه حیره رفت و منذر که به دلیل اعتقادات مسیحی نستوری از امپراتور ارتودوکس نفرت داشت، او را نزد انوشیروان جوان برد و از او کمک خواست. انوشیروان پس از رایزنی با بزرگان تصمیم گرفت وهریز دیلمی سردار قدیمی را که به دلیل اعتقادات مزدکی در زندان بود به سرکردگی هشتصد سرباز مزدکی زندانی با سه کشتی برای جنگ راهی یمن کند. ظاهراً با این گمان ‌که اگر شکست بخورند و کشته شوند، چه باک، و اگر پیروز شوند به نام او خواهد بود. روایات اسطوره‌ای حکایت از آن دارد که وهرز کشتی‌ها را در ساحل یمن سوزاند و سربازانش که جز شکست نیروهای حبشی در آن سرزمین بیگانه راهی نداشتند نیروهای یمنی ظاهراً به سرداری ابرهه را شکست دادند و به‌این‌ترتیب تا بیش از یک قرن یمن تابع شاهنشاهی ایران باقی ماند و با افول ساسانی تسلیم سپاه اسلام شد. به‌این‌ترتیب با از میان رفتن اهمیت عدن به دلیل کاهش نرخ ابریشم، رومیان از ادامه سلطه بر آن سر باززدند و ایرانیان در آنجا استقرار یافتند.

در دوران چنگیز نیز می‌خوانیم که او فرستادگانی با کالای بازرگانی به ایران اعزام می‌کند که به دست حاکم اُترار کشته می‌شوند و… .

در دوران جدیدتر روابط سیاسی قراقویونلوها با ونیز منجر به توسعه روابط بازرگانی جمهوری ونیز با دربار تبریز می‌شود، در دوران صفوی نمایندگان انگلیسی با تجهیز سپاه ایران با اسلحه آتشین کسب درآمد می‌کنند، و سفارت لهستان با سرپرستی گروه بزرگ جامعه لهستانی در اصفهان در مبادله کالا و صادرات بزرگ قالی و قالیچه میان شاه‌عباس و گراندوک ورشو سهیم می‌شود.

در دوران قاجار روابط سیاسی با فرانسه و انگلیس و روسیه به مسائل بازرگانی از فروش اسلحه گرفته تا امتیاز تنباکو و بانک‌داری (بانک شاهی انگلیسی و بانک استقراضی روسی) و مبادلات بازرگانی با روسیه توجه دارد. در آغاز قرن بیستم امتیاز نفت به ویلیام دارسی امضا می‌شود که در سال 1906 به نفت می‌رسد و در سال 1913 پالایشگاه آبادان افتتاح می‌شود و زیربنای روابط ایران و انگلیس و مناقشات بزرگ بعدی را می‌گذارد. روابط سیاسی رضاشاه با آلمان به همکاری عمرانی و ساختمانی، و احداث راه و پل و راه‌آهن و کارخانه‌های اسلحه‌سازی و قند و پارچه‌بافی و ذوب‌آهن ناتمام منجر می‌شود و آثار سیاسی و نظامی شومی به بار می‌آورد.

بعد از جنگ جهانی دوم روابط دیپلماتیک به‌طور آشکارتری رنگ اقتصادی و پشتیبانی بازرگانی پیدا می‌کند. آلمان و خصوصاً ژاپن شاید به دلیل ممانعت از فعالیت نظامی توجه بیشتری به تلاش دیپلماتیک برای توسعه بازرگانی داشتند. بعداً که کشورهایی مانند کره جنوبی و تایوان و چین و تا حدی هند نیز وارد عرصه رقابت بازرگانی بین‌المللی شدند در روابط دیپلماتیک خودشان از الگوی ژاپنی تقلید کردند، به‌طوری‌که نمایندگی‌های سیاسی این کشورها رنگ آژانس یا کارگزاری تبلیغاتی شرکت‌های بزرگ صادراتی کشورشان را به خود گرفته بودند.

با توسعه روابط بین‌المللی چندجانبه از طریق مجامع و کارگزاری‌های سازمان ملل، دیپلماسی اقتصادی رنگ غیرمستقیم‌تر به خود گرفت. یعنی کشورها برای حفظ منافع کلی و جمعی در مذاکرات و تصمیم‌گیری‌ها مشارکت داشته‌اند. نمونه بارز این‌گونه روابط بین‌المللی چندجانبه گفت‌وگوهای ماراتن ایران با کشورهای 1+ 5 و اتحادیه اروپا است که پس از صدور قطعنامه‌های تحریم از سوی شورای امنیت سازمان ملل که با اثرگذاری منفی حکایت از دیپلماسی اقتصادی تخریبی داشت، در فاز دولت یازدهم به دیپلماسی اقتصادی ترمیمی بدل شد. برداشتن تحریم‌ها بی‌درنگ موجب افزایش صادرات نفت و فرآورده‌های پتروشیمی و تسهیل روابط بانکی و بازرگانی با تعدادی از کشورهای اثرگذار شد. البته بحران یا تخریب در روابط دوجانبه با برخی از کشورهای 1+ 5 شد که می‌تواند به تحریم‌های دوجانبه با تأثیرگذاری بر کشورهای دیگر نیز منجر شود و ربطی به رفع تحریم‌های هسته‌ای طبق توافق برجام ندارد، بلکه به خصومت‌های دوجانبه مربوط می‌شود. مثلاً امریکا که اسرائیل را متحد اصلی خود می‌داند رفع تحریم‌های بانکی و کالایی ایران را منوط به رفع تهدید اسرائیل کرده و به‌شدت تحت تأثیر لابی و تبلیغات ایران‌هراسی آن کشور قرار دارد. برخی نهادهای داخلی نیز بر آن خصومت‌ها دامن می‌زنند. باید توجه داشت که عدم توانایی کشورها در برقراری ارتباط و مبادلات متعارف بانکی و کالایی با کشورهای دیگر عملاً از استقلال آنها می‌کاهد، درحالی‌که هستند کسانی که به پیروی از شیوه خصمانه کره‌شمالی انزوای سیاسی و اقتصادی آن کشور را نشانه استقلال بیشتر تلقی می‌کنند.

نکته قابل ‌ذکر دیگر درباره تحولات جدید دیپلماسی اقتصادی این است که با توسعه شبکه‌های جهانی و موتورهای جست‌وجوگر، عملاً از نیاز به دیپلماسی اقتصادی نوع ژاپنی و تایوانی کاسته شده است، زیرا بسیاری از شرکت‌های بین‌المللی خودشان به‌قدری بزرگ‌شده و توسعه‌یافته‌اند که برای خود شبکه‌های بین‌المللی ایجاد کرده‌اند و گاهی به کمک شبکه‌های دولتی خودشان هم می‌روند و یا در سطوح مختلف دارای سایت‌های پیشرفته اختصاصی خود هستند که مشتریان را در موتورهای جست‌وجوگر جلب و مستقیماً ارتباط برقرار و اطلاعات لازم برقرار و مبادله می‌کنند. شرکت‌های کوچک‌تر ممکن است هنوز نیاز به پشتیبانی‌های دیپلماتیک داشته باشند. اما دیپلماسی اقتصادی فقط در مسائل پیچیده و بسیار بزرگ از نفوذ سیاسی کشور برای حمایت از صادرات خود استفاده می‌کند.

به‌عنوان نمونه می‌توان از دخالت بالاترین سطح دیپلماتیک امریکا یعنی دخالت شخص دونالد ترامپ در بهره‌مندی از شرایط پیچیده خاورمیانه برای عقد قراردادهای چندصد میلیارد دلاری به سود صنایع اسلحه‌سازی کشورش و یا از دخالت سطوح بالای دیپلماتیک هند در واردکردن فشار برای شرایط مساعدتر برای شرکت‌های هندی در مشارکت در میدان نفتی آزادگان ایران نام برد. ملاحظه می‌شود که با تحولات اقتصادی جهان با وجود کاسته شدن از اهمیت نقش دیپلماسی در کارگزاری و معرفی و تبلیغات محصولات ملی، بر نقش دیپلماسی اقتصادی در سطوح بالا و همچنین در دیپلماسی چندجانبه و نهادهای بین‌المللی افزوده‌شده است.