آیا مارک زاکربرگ خود را برای نقشآفرینی متفاوتی در آینده آماده میکند؟
ترجمه فرزانه سالمی، آینده نگر/ منبع: بلومبرگ
با هر معیاری که در نظر بگیریم، مارک زاکربرگ یکی از قدرتمندترین چهرههای امروز دنیاست. سکوی رسانهای او – فیسبوک- نزدیک به یکچهارم از جمعیت جهان را به عنوان کاربر جذب خود کرده و قدرت تبلیغاتی و مانور زیادی به آن بخشیده است. اما ماجراهایی که در یکی، دو سال اخیر برای زاکربرگ و فیسبوک اتفاق افتاد با سالهای قبل تفاوت زیادی دارد. در یک کلام، همهچیز در این مورد ناگهان سیاسی شده است.
جنبهای از فعالیت فیسبوک که به خصوص در رسانههای امریکا زیر ذرهبین قرار گرفته، نقش این شبکه اجتماعی در پیروزی دونالد ترامپ بود. از یک سو بحث انتشار و اشتراک گسترده فیسبوکی اخبار جعلی علیه هیلاری کلینتون در زمان کمپینهای انتخاباتی سال گذشته میلادی مطرح بود و از سوی دیگر، نقشی که فیسبوک با فروش آگهیهای سیاسی در این زمان ایفا کرده بود مورد انتقاد قرار داشت.
ماجرا به صورت ساده از این قرار است: فیسبوک با الگوریتمهایی کار میکند که اخبار و ویدئوها را بر مبنای علایق احتمالی کاربران به آنها نشان میدهد. این مسئله به شدت کار را برای آگهیدهندگان آسان میکند؛ چون فیسبوک به آنها اجازه میدهد دقیقا به گروه مخاطب موردنظرشان دسترسی پیدا کنند. در چنین شرایطی، کاربر با مجموعهای از اطلاعات تصادفی مواجه نیست، بلکه الگوریتمها و آگهیدهندگان تصمیم گرفتهاند که چه محتوایی را بیشتر به او نشان دهند. در چنین شرایطی، در بحبوحه انتخابات امریکا نیز کسی که طرفدار ترامپ بود فقط محتوای به سود او را در فید فیسبوک خود میدید.
معضل دیگر از دیدگاه منتقدان این بود که سیستم تبلیغات فیسبوک به آگهیدهنده اجازه میدهد آگهی موردنظر خود را در معرض دید کاربری که مثلا دیدگاهی نژادپرستانه یا غیرانسانی را در پروفایل خود یا جزو علایق خود ذکر کرده، قرار بدهد. پولی که این آگهیدهنده به فیسبوک میدهد درواقع این کمپانی را شریک جرم آگهیدهندهای میکند که مقاصدش همیشه واضح یا منطبق بر هنجارها نیست و کنترلی نیز روی محتوای آن وجود ندارد.
با وجود این، در همهمه اخبار انتخاباتی و دعواهای دموکراتها و جمهوریخواهان، به نظر میرسید که این انتقادات چندان جدی نیستند. فیسبوک هم در دفاع از خود تاکید کرده بود که کارکرد این شبکه اجتماعی، ممانعت از عملکرد کاربران خود در حمایت یا حمله به نامزدهای ریاست جمهوری امریکا نبوده و اصولا کنترل تمام محتوای پستشده توسط کاربران امکانپذیر نیست.
اما ماجرا زمانی جدی شد که کمیته اطلاعاتی سنای امریکا بحث در خصوص درآمدزایی فیسبوک از فعالان اینترنتی خارجی- که در این مورد روس بودند- را مطرح کرد. ادعایی که علیه فیسبوک مطرح شد این بود که فرصتهای تبلیغاتی بیشماری از طریق این پلتفرم در اختیار افرادی قرار گرفته که به صورت غیررسمی روی نتیجه انتخابات سال گذشته امریکا تاثیر گذاشتهاند و به خصوص فضا را به سمت حمایت از دونالد ترامپ تغییر دادهاند (در یکی از موارد، پستی که مبنی بر خبر جعلی حمایت پاپ از دونالد ترامپ بود با استفاده از تبلیغات فیسبوک در معرض دید تعداد زیادی از کاربران رأیدهنده قرار گرفته بود). در همین راستا به تدریج مشخص شد که مسئول تحقیق در مورد ارتباط احتمالی کمپین دونالد ترامپ با روسیه نیز موضوع فیسبوک را تحت بررسی دارد و معتقد است که جرایمی در چارچوب فعالیت فیسبوک در آن زمان رخ داده است.
این وضعیت، به تدریج چهرهای را که زاکربرگ سعی کرده از فیسبوک ترسیم کند تغییر داد. البته در اینکه کمپانی فیسبوک در موقعیت ممتازی قرار دارد هیچ شکی نیست. ارزش این کمپانی از سال ۲۰۱۵ تاکنون دو برابر شده و به ۵۰۰ میلیارد دلار رسیده است. این یعنی که مارک زاکربرگ پنجمین شخص ثروتمند جهان است. با وجود این، نتیجه انتخابات سال گذشته امریکا چنان برای مخالفان ترامپ سنگین بود که فیسبوک هم به عنوان عاملی که به پیروزی او کمک کرده مورد حمله قرار گرفت.
در پی این جنجالها، فیسبوک با سرعت سیستم تبلیغات خود را تغییر داد. اما کار از کار گذشته بود چون منتقدان فیسبوک در داخل امریکا به این نتیجه رسیده بودند که این شبکه اجتماعی حالا آنقدر قدرتمند شده که نمیتوان آن را بدون نظارت به حال خود رها کرد.
این اتفاق در حالی افتاد که فیسبوک از مدتها پیش با محدودیتهایی در فعالیت خود در کشورهای عضو اتحادیه اروپا مواجه بود. از یک سو قوانین آنتیتراست اروپایی قرار داشته و از سوی دیگر، دولتهایی که به فعالیت فیسبوک به خصوص در زمینه تحلیل اطلاعات کاربران و استفاده از آنها با دیده سوءظن مینگرند. اما این نگاه حالا در امریکا هم در خصوص فیسبوک به وجود آمده است. جالب اینجاست که زاکربرگ از این بابت هم از سوی دموکراتهای لیبرال و هم از سوی جمهوریخواهان ناسیونالیست امریکا هدف حمله قرار گرفته است. دموکراتها او را یک انحصارطلب رسانهای قلمداد میکنند و جمهوریخواهان هم معتقدند فعالیت او در جهت جهانیسازی همهجانبه به ضرر امریکا است.
سفرهای غیرعادی (و سیاسی)
اما در این میان زاکربرگ اهداف دیگری را پیش برده که شاید در سالهای گذشته به نظر غیرعادی میآمدند. او مجموعهای از سفرها به نقاط مختلف امریکا را کلید زده که ظاهرا قرار است فضا را نسبت به او و اهداف بزرگ شرکتیاش تلطیف کند. او در جریان این سفرهای ایالتی با رانندگان کامیون یا کارگران معدن زغالسنگ در ایالتهایی مثل کارولینا یا داکوتا دیدار و گفتوگو کرده است. این سفرها را دیوید پلاف برنامهریزی کرده که پیشتر مدیر کمپین باراک اوباما بوده. همچنین عکاسی که در مجله نیوزویک وظیفه پوشش برنامههای کاخ سفید و رئیسجمهور را به عهده داشت، حالا در خدمت زاکربرگ است. محافظان او هم دست کمی از نیروهای سرویس امنیتی امریکا ندارند.
این سفرها و افرادی که زاکربرگ برای انجام آنها به خدمت گرفته، خیلیها را به این فکر انداخته که لابد او برنامههای بزرگتری را برای تحول چهره عمومی خود برای آینده در ذهن دارد. این احساس وقتی تقویت شد که خبر آمد زاکربرگ بسیاری از چهرههای اجرایی ارشد کاخ سفید در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما و حتی یکی از افراد رتبهدار در کمپین هیلاری کلینتون را نیز حالا به عنوان مشاور در کنار خود دارد. خیلیها معتقدند راهی که زاکربرگ در آن حرکت میکند قرار است به حضور در کاخ سفید منتهی شود.
برنامههای دیگری که زاکربرگ اخیرا رهبریشان کرده شامل ۷۵ میلیون دلار سرمایهگذاری در یک برنامه سلامت و بهداشت در افریقا میشود و همچنین برنامهای را در بر میگیرد که در زمان باراک اوباما برای ارائه مجوز حضور در امریکا به فرزندان مهاجران غیرقانونی در این کشور کلید خورده بود.
مجموعه فعالیتهای سیاسی زاکربرگ آن قدر گسترده است که حرف و حدیث زیادی دربارهاش ایجاد شده است. البته تمام این حواشی در حالی مطرح میشود که زاکربرگ داشتن هر قصدی برای نامزدی در انتخابات را رد میکند و فقط به این اذعان دارد که فعالیتهای اخیرش جنبههای سیاسی نیز دارند. زاکربرگ در گفتوگو با بلومبرگ میگوید اقدامات اخیرش به این منظور انجام شده که دنیا جای بهتری شود و این ربطی به سیاست ندارد. او میگوید میخواهد به صورت دائمی خودش را در معرض چالشهای شخصی قرار دهد و در این راه پیشرفت کند و این فعالیتها را هم باید در همین چارچوب در نظر گرفت. مثلا یکی از این چالشهای شخصی، یادگیری زبان ماندارین (یکی از گویشهای چینی) بوده است. زاکربرگ میگوید در مسیر جستوجوی شخصیاش میخواهد درک کند که مردم در هر نقطهای از جهان چطور زندگی میکنند.
سفرهای ایالتی او اما شکی باقی نگذاشته که ماجرا خیلی جدیتر از این حرفهاست. زاکربرگ در تلاش است تصویری از مدیرعامل فیسبوک ارائه دهد که با تصویر ماشینی و تبلیغاتی این شرکت فاصله داشته باشد. خودش هم میگوید: «مردم به مردم دیگر میتوانند اعتماد کنند، نه به نهادها.» این حرف قشنگی است، ولی باید دید چه نتیجهای از آن به دست میآید. زاکربرگ در گذشته نشان داده که وقتی حرفهایش جدی گرفته نشود، خودی نشان خواهد داد و همه را سر جایشان خواهد نشاند. (او را در سالهای آغازین در دانشگاه هاروارد و بعد هم در والاستریت جدی نگرفتند که اشتباه بود.) بنابراین در این مورد هم بهتر است او جدی گرفته شود.
تمام این حرفها ما را به نقطهنظر اولیه این گزارش برمیگرداند: اینکه زاکربرگ و فیسبوک در دنیای امروز قدرت زیادی گرفتهاند و دولتی مثل امریکا اصلا نمیخواهد لحظهای چشم از آنها بردارد.
تلهای به نام ترامپ
خود زاکربرگ میگوید مکاشفه سیاسیاش از سال گذشته میلادی شروع شده؛ یعنی زمانی که کمپینهای تبلیغات ریاست جمهوری امریکا مراحل اولیه خود را پشت سر میگذاشت. ترامپ با شعارهای ناسیونالیستیاش -که از دیدگاه زاکربرگ کاملا ضد جهانیشدن بودند- داشت طرفدارانی برای خودش جمع میکرد (مسئله جهانیشدن و ارتباط کامل جهانی چیزی است که فیسبوک و رقبایش روی آن متمرکزند و دنبال تحققش هستند). جنبشهای مشابهی نیز در اروپا در حال شکلگیری بود.
در آوریل سال ۲۰۱۶ نیز اتفاقی افتاد که در چارچوب رویکرد زاکربرگ اتفاق جدیدی بود. او هیچ وقت از نامزد خاصی در انتخابات حمایت نکرده بود اما در آن زمان در جریان یکی از کنفرانسهای فیسبوک به یکی از مواضع دونالد ترامپ در خصوص دیوارسازی در مرز امریکا با مکزیک اشاره کرد و علیه آن موضع گرفت: «در دنیای امروز باید به جای دیوار کشیدن، پل بسازیم.» او نامی از ترامپ نبرد اما تاکید کرد که مردم جهان را باید به هم نزدیک کرد و فیسبوک هم جایی برای همین کار است.
این نظر زاکربرگ در رسانهها بازخورد زیادی داشت و تیترهای مشابه «حمله زاکربرگ به دونالد ترامپ» را به همراه آورد. اما حتی همین اظهارنظر زاکربرگ هم به سیاق همیشگی او بسیار مبهم بود. مدیرعامل فیسبوک بیش از هر مدیرعامل سرشناس دیگری در دنیا راجع به زندگی خودش حرف زده. مخاطبان میدانند که او دوست دارد چطور استیکش را کباب کند یا اینکه بچههایش چه زمانی به دنیا آمدهاند. اما عملا در جنبههای سیاسی و اجتماعی، او طرفدار مواضع مبهم و غیردردسرساز است. این مسئله باعث میشود او در سخنرانیها و مصاحبهها بیش از حد ماشینی و فکرشده به نظر بیاید. این مسئله برای کسی که میخواهد وارد سیاست شود چندان نکته مثبتی نیست. مواضع اولیه او در مورد اتهاماتی که در خصوص انتشار اخبار جعلی در فیسبوک در زمان انتخابات امریکا مطرح شده بود نیز شبیه مواضع کسی بود که از سیاست چیزی نمیداند. زاکربرگ در آن زمان در پاسخ به منتقدان اخبار جعلی گفت: «اینها بخش بسیار کمی از محتوای فیسبوک را تشکیل میدهند و احمقانه است که بگوییم رأیدهندگان بر اساس آنها تصمیم میگیرند. آنها تصمیمات خود را بر اساس تجربه زیسته میگیرند.» اما او اشتباه میکرد.
دفاع زاکربرگ از فیسبوک به شکلی متناقض انجام شد و نتیجه منفی در بر داشت. علتش این بود که اتفاقا کار فیسبوک عملا همین است که کاربران را به دیدن ماجراها از دریچه چشم این شرکت وادارد. آگهیدهندگان سالانه ۲۸ میلیارد دلار برای ارائه تبلیغاتشان در فیسبوک خرج میکنند، دقیقا به همین دلیل که مردم تصمیمات خود را بر اساس چیزی که در فیسبوک ببینند میگیرند. این درست همان چیزی بود که زاکربرگ در سخنانش از پذیرش آن شانه خالی کرد. نتیجه این شد که کمپین دونالد ترامپ توانست آزادانه از تریبون فیسبوک استفاده کند. درواقع تبلیغات به شکل اخبار واقعی به خورد کاربران داده شد. حتی استیو بنن استراتژیست دست راستی دونالد ترامپ هم پیشتر به قدرت فیسبوک اذعان کرده بود و موتور تحلیل دادههای آن را برای استفاده در تبلیغات انتخاباتی به رسمیت شناخته بود.
حتی هیلاری کلینتون هم به نقشی که فیسبوک احتمالا ناخواسته در پیروزی ترامپ ایفا کرد اشاره داشته است. او گفته که فیسبوک بزرگترین پلتفرم خبری در جهان است و با آن قدرت عظیم، باید مسئولیتپذیری عظیمی هم میآمد که در جریان انتخابات نیامد.
بعد از آنکه اظهارنظر تناقضآمیز زاکربرگ در مورد فیسبوک و رأیدهندگان مورد انتقاد زیادی قرار گرفت، او موضع خود را تعدیل کرد. در اواخر ماه دسامبر گذشته او اذعان کرد که فیسبوک باید بخشی از مسئولیت محتوایی را که توسط کاربران پست میشود به عهده بگیرد. یک ماه بعد هم سفرهای ایالتیاش را کلید زد.
از فیسبوک تا تگزاس
اولین مقصد سفرهای ایالتی زاکربرگ، تگزاس یود. او در این ایالت با نیروهای پلیس در دالاس و رهبران مسیحی در واکو دیدار کرد و حتی در یک مراسم کابویی شرکت کرد. او در مورد سفرهایش میگوید: «نکته جالب درباره اداره شرکتی مثل فیسبوک این است که همیشه برای کار به شهرهای بزرگ در کشورهای دیگر میروی، اما خیلی از شهرهای کوچک در کشور خودت را هیچ وقت نمیبینی. به نظرم آمد که باید به تمام این جوامع مختلف توجه کرد.»
ظرف شش ماه بعد از کلید خوردن سفر تگزاس، تور امریکایی زاکربرگ به نوعی سکوی سیاسی تبدیل شد. زاکربرگ معتقد است محبوبیت فزاینده احساسات ناسیونالیستی در امریکا آنطور که ترامپ ادعا میکند ناشی از رکود اقتصادی در برخی ایالتها نبوده، بلکه ماجرا به رکود اجتماعی مربوط میشده است. به اعتقاد زاکربرگ، عضویت در گروههای اجتماعی مثل کلیساها و باشگاههای ورزشی جوانان به وضوح پایین آمده و احساسِ در کنار هم بودن از میان رفته است. (این ایده را رابرت پوتنام استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد در کتاب سال ۲۰۰۰ خود با عنوان «تنهایی بولینگ بازیکردن» مطرح کرده بود.) زاکربرگ هم در همین زمینه نامهای ششهزار کلمهای را در ماه فوریه در فیسبوک منتشر کرد و در آن نوشت: «بسیاری از چالشهای پیش روی ما همانقدر که اقتصادیاند، اجتماعی هم هستند. ارتباط بین ما و گروههایی بزرگتر از خودمان قطع شده است.»
این بحث در حالی مطرح است که بسیاری از تحقیقات به این نکته اشاره دارند که شبکههای اجتماعی ممکن است باعث تشدید احساس تنهایی شوند. حتی ژورنال امریکایی داروهای پیشگیرانه نتایج تحقیقی را منتشر کرد که بر مبنای آن، کاربرانی که در شبکههای اجتماعی فعالیت زیادی دارند بیشتر از دیگران احساس تنهایی میکنند. زاکربرگ اما ماجرا را اینطور نمیبیند و معتقد است که بهترین راه برای بهتر شدن جوامع، استفاده بیشتر از قابلیتهای ارتباطی فیسبوک است. نظرسنجیای که خود فیسبوک انجام داده نشان میدهد تنها ۵ درصد از کاربران فیسبوک در این خصوص مثل زاکربرگ فکر میکنند. آیا طرز فکر زاکربرگ میتواند برای او رأی هم جمع کند؟
رئیسجمهور؟ واقعا؟
تا اینجا تصویری از هرچه را که در بیش از یک سال اخیر در مورد فیسبوک و زاکربرگ رخ داده، دیدیم. باز هم پرسش اصلی همین باقی میماند که آیا او واقعا میخواهد رئیسجمهور شود و آینده امریکا را با دیدگاه خودش شکل دهد؟
واقعیت این است که واکنش بعضیها نسبت به پتانسیل زاکربرگ برای ریاست جمهوری چندان هم منفی نیست. از آنجا که در حال حاضر دونالد ترامپ در امریکا بر سر قدرت است، بسیاری از گروههای سیاسی و اجتماعی به خصوص از طیف دموکرات میخواهند با حضور چهره باهوش و پرسر و صدایی مثل زاکربرگ، راه کنار زدن ترامپ در انتخابات آینده ریاست جمهوری امریکا را هموار کنند. البته خیلیها هم در سیلیکون ولی معتقدند که امکان ندارد او خودش را در دام انتخابات بیندازد و این سؤال را هم میپرسند که اگر او دنبال ریاست جمهوری نیست پس در برنامههای سیاسی اخیرش دنبال تامین چه هدفی است؟
یکی از چهرههایی که در این خصوص گمانهزنی کرده، نیتان هابارد یکی از مقامات اجرایی سابق توئیتر است. او در مجموعهای از توئیتهای خود این تئوری را ارائه داد: «زاکربرگ دنبال ریاست جمهوری نیست، بلکه میخواهد بفهمد نقش این محصولی که به مردم ارائه داد (فیسبوک) در انتخاب ترامپ چه بود. او تازه فردای انتخابات فهمید از طریق فیسبوک راهی را هموار کرده بوده که خودش آن را پیشبینی نمیکرد و درکش هم نمیکند. این برای کسی که فیسبوک را بنیان گذاشته خیلی ترسناک است.»
اما اگر این طور است و زاکربرگ دنبال ریاست جمهوری نیست، چرا او مدتی پیش یک تغییر حقوقی جنجالبرانگیز در چارتر شرکتی فیسبوک انجام داد؟ بر اساس بند جدید، غیبت یا استعفای بنیانگذار فیسبوک در صورت به عهدهگرفتن پست در دولت عملا قانونی و بیمشکل خواهد بود و کسی نمیتواند در فیسبوک متعرض نقش و اختیارات او شود. این ماجرا طبعا صدای عدهای از سرمایهگذاران فیسبوک را درآورد و به شکایت حقوقی نیز منجر شد. اما ظاهرا این هزینهای است که زاکربرگ تمایل دارد آن را بپردازد. پس احتمالش وجود دارد که فکر ریاست جمهوری در آینده هم در سر او وجود داشته باشد.
فیسبوک آینده
ماجراهای پس از انتخابات ریاست جمهوری امریکا و فشارهایی که در این خصوص بر فیسبوک وارد آمد، حالا زاکربرگ را به این سمت کشانده که به جای شعار «متصلشدن و افزایش ارتباطات»، به دنبال «توانمندسازی مردم برای تقویت اجتماعات و نزدیک کردن جهان» باشد. او میگوید از این راه میتوان بزرگترین چالشهای پیش روی بشر از جمله مقابله با تغییرات اقلیمی، درمان بیماریها و مقابله با خشونت را به نتیجه رساند. (این در حالی است که یکی از معضلات بزرگ خود فیسبوک این بوده که ویدئوهای حاوی صحنههای خشونتبار و تحریک به خشونت را بلافاصله شناسایی و حذف کند.) محافظهکاران امریکایی از چنین رویکردی اصلا دل خوشی ندارند و میگویند زاکربرگ در تلاش است رویکرد خودش را جایگزین اجتماعات مردمی به خصوص در کلیساها و مکانهای مشابه کند. از آن سوی طیف سیاسی نیز این اعتراض به گوش میرسد که میلیونها نفر از مردمان جهان که در فقر به سر میبرند کوچکترین ارتباطی با فیسبوک ندارند و اقدامات زاکربرگ نقشی در زندگی آنها ایفا نخواهد کرد. اما همین اعتراضات هم نشان میدهند که زاکربرگ وارد گفتمانی شده که پتانسیل مطرحشدن در رادیو و تلویزیون و بحث در میان مردم را دارد. احتمالش هست که او راه جدید قدرت را هم درست انتخاب کرده باشد.
بالاخره چقدر پول گرفتید؟
آماری که توسط فیسبوک منتشر شده نشان میدهد که این شرکت در سال ۲۰۱۶ میلادی ۲۸ میلیارد دلار درآمد – عمدتا از محل تبلیغات- داشته و کمپینهای دو نامزد اصلی انتخابات ریاست جمهوری امریکا مجموعا ۸۱ میلیون دلار در راه تبلیغات انتخاباتی در فیسبوک خرج کردهاند. این آمار در جریان حضور وکلای اصلی سه شرکت فیسبوک، گوگل و توئیتر در کمیته اطلاعاتی سنای امریکا و پاسخگویی به سؤالات درباره نقش این شرکتها در جریان کمپینهای تبلیغات ریاست جمهوری امریکا ارائه شد. تحقیقات در این خصوص هنوز ادامه دارد.
استقبال از رسانه-رئیسجمهور
برخی اعضای دولت ترامپ میگویند زاکربرگ به دنبال این است که نامزد حزب دموکرات در انتخابات سال ۲۰۲۰ شود. ظاهرا جمهوریخواهان خیلی هم از چنین سناریویی برای انتخابات بعدی ریاست جمهوری امریکا بدشان نمیآید. الکس کاننت یکی از استراتژیستهای سیاسی حزب جمهوریخواه که برای مارک روبیو یکی از نامزدهای اولیه حزب در کمپین جمهوریخواهان هم کار کرده است در این خصوص میگوید: «زاکربرگ و رسانهاش گزینه مناسبی برای نامزدی ریاستجمهوریاند. فرض کنید اگر پنجاه سال پیش، ناشر نیویورک تایمز تصمیم میگرفت نامزد ریاست جمهوری شود، چه پیش میآمد. حالا هم همان است، با این فرق که فیسبوک امروز از نیویورک تایمز گذشته خیلی قدرتمندتر است.»
همسر مارک زاکربرگ بودن
پزشک اطفال است اما امروز به عنوان یکی از موسسان نهاد چن-زاکربرگ شناخته میشود که از دسامبر ۲۰۱۵ با ۹۹ درصد از سهام این زوج در شرکت فیسبوک (بالغ بر ۴۵ میلیارد دلار) آغاز به کار کرد و اهداف علمی، تحصیلی و درمانی را دنبال میکند. پریسیلا چن در ایالت ماساچوست امریکا در خانوادهای از پناهندگان چینی اهل ویتنام به دنیا آمد و ابتدا در دانشگاه هاروارد و سپس در دانشگاه کالیفرنیا درس خواند. او ۳۲ ساله است و به خاطر برنامههایش در نهاد چن-زاکربرگ به عنوان یکی از چهرههای معطوف به آینده دنیا مطرح شده است.